موسسه حقوقی آفرینش راه عدالت
4 دی 1399

فریب در ازدواج / تدلیس

دعاویدعاوی کیفری

تدلیس از نظر فقهی:

تدلیس، از ریشه دَلَس و دُلْسَة به معنای ظلمت و تاریکی، در لغت به معنای کتمان کردن و پوشاندن است. نخستین لغویان، تدلیس در بیع یا هر امر دیگری را «کتمان عیب آن» دانسته اند.

معنای اصطلاحی تدلیس در فقه و اصطلاح

معنای اصطلاحی تدلیس در متون فقهی و حقوقی نزدیک به معنای لغوی آن، ولی از جهتی گسترده تر از آن است. در این متون، تدلیس آن است که یکی از دو طرف عقد کارهای فریبنده و نیرنگ آمیز انجام دهد، یا این کارها با آگاهی او صورت گیرد، و به سبب آن کارها، کالای مورد معامله یا شخص طرف عقد، فاقد عیب یا نقصِ موجود یا واجد کمالِ غیرموجود نمایانده شود و با اغوای طرف دیگر عقد، وی به انعقاد آن برانگیخته شود. بر این اساس، تدلیس علاوه بر پوشاندن عیب، اظهار کمالِ غیرموجود را نیز دربر می‌گیرد، هرچند برخی منابع آن را به همان معنای لغوی می‌دانندهمچنین به موجب مادّه 438 قانون مدنی ایران، تدلیس عملیاتی است که موجب فریب طرف معامله شود. در برخی منابع فقهیِ اهل سنّت و شماری از قوانین برخی کشورها، در این زمینه اصطلاحاتی دیگر مانند تلبیس، تغریر و خِداع به کار رفته است،  ولی در فقه شیعه و برخی مذاهب عامه، بویژه فقه حنبلی، اصطلاح تدلیس متداولتر است.

بررسی حقوقی تدلیس

تدلیس عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریب­ دهنده به مجازات خواهد رسید.

مواردی که موجب فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ می­شود:

اگر هر یک عیوب ذیل حین عقد در مرد بوده و زن از آن بی­خبر بوده است

1) 1جنون (دیوانگی) 2) خصاء (بیماری جنسی) 3) عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 4)  مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ­ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

و اگر هر یک از عیوب ذیل حین عقد در زن بوده ولی مرد از آن بی­خبر بوده است:

1) جنون(دیوانگی) 2) قرن (بیماری جنسی) 3) جذام (بیماری پوستی) 4) برص(بیماری پوستی) 5) افضاء (بیماری جنسی) 6) زمین­گیری 7) نابینائی از هر دو چشم.

در مادة 1128 مقرر شده است: «هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.» یکی از حقوقدانان در تبیین این ماده قانونی گفته است: حکم مادة 1128 ناظر به تخلف از شرط است. بدین معنی که هرگاه زن و شوهر به طور ضمنی یا صریح صفتی را در یکی از همسران شرط کند، نبودن آن صفت در او، برای طرف مقابل ایجاد حق فسخ می‌‌کند

به عنوان مثال گفته شده: «هرگاه مرد به خواستگاری زنی برود و زن را متخصص در امراض زنانه و تحصیل کرده در کشور خارجه معرفی کنند و در ضمن عقد شرط شود که زن متخصص است، و پس از عقد معلوم شود که چندی در یکی از بیمارستان‌های بیروت پرستاری کرده است، می‌‌تواند نکاح را فسخ نماید»

بنابرآنچه بیان شد، به منظور تبیین دقیق قلمرو مادة 1128 قانون مدنی باید مفهوم شرط تبانی و به‌طور کلی شرط ضمن عقد روشن شود.

به منظور ایجاد تدلیس لازم است که سه رکن اساسی موجود باشند که این سه رکن عبارتند از: مدلِّس، مدلَّس و عمل تدلیس

الف) مدلِّس: واژه مدلِّس، اسم فاعل از باب تفعیل می باشد و همان گونه که واضح و آشکار است، اسم فاعل بر کننده ی کار و امری دلالت دارد، از آن جا که پیشتر هم بیان شد دَلَسَ به معنای فریب و نیرنگ می باشد، پس مدلِّس به معنای کسی است که دیگری یا دیگران را فریب می دهد. ممکن است که تدلیس از سوی زوج یا زوجه و یا شخص ثالث باشد، اکنون این پرسش پیش می آید که هر گاه تدلیس به وسیله شخصی ثالث واقع شده باشد؛ چنان که پدر یا مادر یا واسطه نکاح، صفاتی بر خلاف واقع برای یا شوهر ذکر کرده و طرف دیگر را ترغیب به ازدواج کرده باشند، آیا فریب خورده حق فسخ خواهد داشت؟

فقها در عقد نکاح، فریب کاری ولی زوج یا زوجه  عاقد و حتی واسطه ازدواج را موجب خیار می دانند. در واقع، اگر در عقد فریبی صورت گیرد و آن فریب از سوی طرفین عقد باشد، این امر موجب ایجاد خیار فسخ برای طرفین می شود و اگر از سوی شخص ثالث باشد، فقها این امر را موجب ایجاد خیار فسخ نمی دانند، جز در امر نکاح؛ آن هم در صورتی که تدلیس از سوی ولی زوجه باشد. بنابراین فقها تدلیس از سوی شخص ثالث را محدود به ولی کرده اند و اگر از سوی شخص دیگر باشد، برای شخص فریب خورده حقی قائل نشده اند.

نظر خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *